Thursday, November 17, 2005



روزی که مهران مدیری برای نام خانوادگی شخصیت «فرهاد» در طنز پاورچین تصادفاً از کلمه ی «برره» استفاده کرد، نمی دانست روزی فرا خواهد رسید که خلاقیت خودش و پیمان قاسمخانی این کلمه را چنان وسعت می بخشد که او را مصمم به ساخت مجموعه ای میکند تا حرفهای نگفته و فرو خورده اش را با لهجه ی عجیب وغریبِ شخصیتهای اغراق شده ی این روستای ناکجا آبادی به گوشها برساند.
پاورچین طنزی بود که بیشتر به نیت ارائه ی یک طنز نوین و روشنفکرانه ساخته شد اما در آن به طور اتفاقی زمینه ای به وجود آمد که انتقاداتی نیز مطرح شود.
به تدریج که برره رشد میکرد و کشف میشد، مدیری بستری را برای گفتن بسیاری از انتقاداتی که جامعه ی ایران تا به آن روز هضمش نمی کرد، مهیا دید. عجیب اینکه طرف این سخنان تند، تاب این سیلی ها را آوردند.

مدیری پس از پاورچین، نقطه چین را ساخت؛ اما دیگر «برره»ای وجود نداشت و شاید به همین علت، انتقاداتی که مدیری این بار (به پشتوانه ی پاورچین) جسورانه تر و بی پرده تر بیان می کرد نتوانست در اعماق ذهن آنهایی که هدف این انتقادات قرارگرفته بودند ته نشین شود.
به این ترتیب مدیری علی رغم اینکه در آخرین لحظات پخش پاورچین به عنوان حسن ختام در سخنانش ، پرونده ی پاورچین و برره را برای ابد مختومه اعلام کرد!... پس از دوسال و اندی به عقب بازگشت و دوباره این پرونده را گشود تا بازهم در بطن همان فضایی که به نوعی امتحان خود را پس داده بود، این بار به شکلی کاملاً آگاهانه دغدغه هایش را به عنوان یک هنرمند مطرح کند.
به این شکل طنزی کاملاً متفاوت با تمام طنزهای روتین دهه ی اخیر متولد شد. حتی با این که شبهای برره وجودش را از پاورچین وام می گیرد امّا از لحاظ زمان ، فضا و موقعیت، طنزی متفاوت از پاورچین است. در پاورچین، نقطه چین ، زیر آسمان شهر، بدون شرح، کمربندها را ببندیم و ... که برجسته ترین طنزهای ساخته شده در این سالها لقب گرفته اند در «فضایی محدود» (خانه، دفتر مجله، فرودگاه و...) و در «زمان حال» به مسائل روز اجتماعی پرداخته میشد. اما مهران مدیری این بار در روستایی خیالی و در زمانی نزدیک به نیم قرن پیش جدیدترین و داغترین مسائل روز جامعه را به نقد میکشد که به گمان من از این جهت طنزی کاملاً نوین است.
اما جار و جنجالها و سر و صداهای بی سابقه ای که پیرامون این سریال طنز به پا شد بیشتر از اینکه نشان دهنده ی بی مایگی و نازل بودن این مجموعه باشد حکایت از تأثیرگذاری و اهمیت آن میان مردم دارد. در آشفته بازاری که کرور کرور سریال اعم از طنز و غیر طنز ساخته می شود و آب از آب تکان نمی خورد. آثاری که سازندگان آن برای «دیده شدن» کم مانده است فریاد بزنند و خود را به در و دیوار بکوبند! با این حال مخاطب همچنان در برابر خودکشی آنها بی اعتناست! و منتقدان برای به دست گرفتن قلم و حتی چند خط بد و بیراه نویسی نیز وسوسه نمی شوند!...
در چنین شرایطی امواج قدرتمند شبهای برره به لایه های ضخیم مجلس نیز نفوذ میکند! و اخبار (که همیشه باید حرفهای خیلی مهم بزند!) جایی برای بحث در باره ی آخرین فرزند شرور مدیری می گشاید!

مهران مدیری به طور حتم آنقدر باران دیده و مجرب هست که وقتی سراغ ساخت یک طنز انتقادی و عبور از خط قرمزها می رود و میداند اثری که میسازد قرار است برای سراسر ایران نیز پخش شود، انتظار عکس العملهای مختلف را داشته باشد. هر چند که شاید این واکنشها زیادترو عجیب و غریب تر از آنچه مدیری تصور می کرد بود!...
توده ی مردم با پیروی از اصولی که هر چند وقت یک بار بین همه اپیدمی می شود و این بار نوبت به کار بردن لفظ «بدآموزی» برای کودکان است ! به شبهای برره خرده گرفتند.
گروهی از منتقدین هم که جدیداً آوازه ی آگاهی و تسلطشان بر مقولات مختلفی چون جامعه شناسی و روانشناسی و سینما گوش فلک را کر کرده و معمولاً معیارهای خود را برای یک کمدی موفق با کمدی انسان دوستانه و فرشته آسای چارلی چاپلین تنظیم میکنند ! (و همین امر موجب میشود تمام طنزها را در ردیف هجو و هزل و لوده گری قرار دهند!)... این افراد نیز انگ هجوسازی را به مدیری چسباندند.
البته این دو دسته را در هیچ حالتی نمی توان ازگروه معترضین پروپا قرص مهران مدیری جدا کرد! زیرا او هرچه بسازد با این دو قشر محترم سر و کار دارد!...
سایر کسانی هم که به آخرین ساخته ی مدیری شکایت داشتند روستاییان و شهرستانی هایی بودند که مشخص ترین نماینده ی آنان را میتوان دانشجویان یاسوجی دانست.
دوستداران زبان فارسی نیز لهجه ی من درآوردی برره را به قدری اثرگذار پنداشته اند که ناگهان دلشان برای زبان مادری شور افتاده است!
و بالاخره این وسط هم عده ای ماهیگیر که آب را گل آلود یافتند و مهران مدیری را تمام شده دانستند!
در مورد توهین به اقوام و قبایل ایرانی نقدهای زیادی خواندیم و جوابیه ی سازندگان شبهای برره را نیز شنیدیم. این روزها هر جا میروم و با هرکس روبرو میشوم از عمو و خاله گرفته تا دوست و همکلاسی و استاد و غیره تا حرف از برره می افتد همه بر این عقیده اند که «برره ایران است» . شاید بیش از صد بار این جمله را شنیده یا خوانده ام.
برره ایران است ، برره خود مائیم... برره صفات زشت انسانی ماست که چون غولی در وجودمان خفته و حالا مدیری آن را بیدار میکند.
برره کردستان نیست... برره ترکستان نیست... برره بلوچستان نیست... برره خوزستان نیست ... برره لرستان نیست... برره مازندران و گیلان نیست... برره تهران هم نیست.من هم می گویم برره ایران است... برره ایرانی است. برره انسان است...
نگران زبان فارسی هم نباشیم! به جای این ایرادهای بنی اسرائیلی به مدیری تبریک بگوییم! چون خلق یک زبان با قاعده و اصول خلاقیت می خواهد و اتفاقاً از اینکه از لغات دم دستی و کوچه بازاری کمتر استفاده میشود باید خوشحال هم بود! زبان مادری من و شما با قدمت هزاران ساله از یک سریال طنز که نود شب بیشتر مهمان خانه هایمان نیست آسیبی نمی بیند !!!

مخلص کلام اینکه : چرا همیشه باید معدود هنرمندان حقیقی این جعبه ی جادویی را با مضحک ترین ایرادها دلسرد کنیم؟ چرا باید به شخصیتشان حمله کنیم؟
به جای این که این حساسیتها و وسواسها را در مورد بی ارزشهای این عرصه به خرج دهیم و با امثال مدیری که اعتبار تلویزیون هستند گذشت بیشتری داشته باشیم... کارمان برعکس شده است . با چشم پوشی و مدارا کردن با بی سوادان و بی هنران میدانشان می دهیم و در عوض با هجوم و بی حرمتی و تاختن به هنرمند خوش فکر و شاخصی مثل مهران مدیری که اعتبار طنز تلویزیون ایران وامدار اوست از هر چه فعالیت و کار در این سالهاست نا امیدش میکنیم.

No comments: