سحر جعفريجوزاني در نقش فروغالسلطنه سريال باغ مظفر توانسته انتظارها را برآورده كند. كاراكتر فروغ بدون اغراق يكي از پايههاي استحكام مايههاي طنزگونه سريال جديد مهران مديري است و جعفريجوزاني نشان داده قواعد حضور در چنين كاري را به خوبي ميشناسد. سر به سر گذاشتنهاي فروغ و نازي (شقايق دهقان) بدون شك براي بيننده دلنشين است و جاهايي كه كامران تبديل به دست مايه قدرتطلبي آنها براي رو كمكني طرف مقابل ميشود بار طنز مجموعه را افزونتر ميكند. البته مديري ميتواند با وارد كردن خواستگاري سمج براي فروغ از تواناييهاي بيشتر بازيگري سحر جعفريجوزاني در بهتر شدن باغ مظفر استفاده كند. حتي اين نقش را ميتوان برعهده نيما (هادي كاظمي) بگذارد، لودگي او و خصوصيات اخلاقي فروغ حسابي بيننده را به ريسه مياندازد و حتي فرصت عرضاندام بيشتري به بردبارخان يا همان نادر سليماني خودمان در كنار شخصيتهاي ديگر مرتبط با داستان ميدهد كه در نهايت سريال را دلنشينتر خواهد كرد. سحر جعفريجوزاني دختر مسعود جعفريجوزاني كارگردان نامدار سينماي ايران است، بله، سحر دختر خوب بابا است، دختري كه مانند پدرش هنرمند ارزشمندي است. او بازيگري را در سينما و تلويزيون تجربه كرده اما هنوز روي صحنه تئاتر نرفته است. ناديده گرفتن تواناييهاي سحر جوزاني در سريال باغ مظفر دور از انصاف است، بايد قبول كرد اكثريت بينندههاي اين سريال فروغ را تاثيرگذار و جذاب يافتهاند بخوانيد او چه ميگويد.
• خيلي خوشحالم كه در باغ مظفر بازي ميكنم، خرسندم نقشي را بازي ميكنم كه متفاوت است، يك جور نقش منفي كه در قالب طنز شيرينيهاي ويژهاي دارد، فروغ متفاوتتر از نقشهاي قبليام است كه در تلويزيون بازي كردم و همين موضوع را برايم جذاب و شيرينش كرده، فكر ميكنم برگشتنم به تلويزيون آن هم با كاري كه دوستش دارم به موقع بود. • بازيگر بايد براي هر نقشي توانش را بگذارد، هر نقشي را كه براي بازي كردن قبول كردهاي حتما دوستش داشتهاي، بايد براي آن زحمت بكشي و تمام توانت را به كارگيري، من هم سعي كردم تمام توانم را بگذارم. • باغ مظفر كار خوبي است و خود من هم دوستش دارم، البته بايد بگويم كه تمام كارهاي مهران مديري را دوست دارم، از زمان ساعت خوش تا به حال، گروه نويسندههاي ايشان خيلي خوب و قدرتمند هستند، بازيگران باغ مظفر را دوست دارم و معتقدم با استعداد به حساب ميآيند، مديري جنس كار طنز را خوب ميشناسد و انتظارات مردم را به خوبي برآورده ميكند. • كارگرداني را هم دوست دارم، در كل هنر را دوست دارم اما در حال حاضر نميشود گفت كدام يك ارجحيت دارد، نويسندگي يا بازيگري. • از بچگي پدرم را در حال نويسندگي و فيلم ساختن ديدم، هميشه در پشت صحنه فيلمهاي پدر حضور داشتم و ايشان من را با خود ميبردند، تصويري كه هميشه از پدرم در ذهن داشتم به شدت برايم جذاب بود به دليل همين جذابيتها وارد اين وادي شدم. علاقهام به پدرم خيلي موثر بود، بزرگ شدن در چنين محيطي و تجربه چنين شرايطي من را جذب بازيگري كرد. • شايد بخشي از هنر ژنتيكي باشد، اما خيليها هستند كه خانواده آنها هنرمند نيستند، ولي آنها هنرمند به حساب ميآيند، هم بايد ژنتيك را دخيل دانست و هم نه، يك جورايي ژنتيك موثر است و بايد علاقه و پشتكار را نيز به حساب آورد. • پدرم خودش يك هنرمند است و عاشق كارش، از وقتي يادم ميآيد هنر يك جوري برايش به معني زندگي كردن بوده است، بدون هنر زندگي براي ايشان معني ندارد، من هم با اين تفكر بزرگ شدم، تا زماني كه به سنين جواني نرسيده بودم در فيلمهايش يكي، دو سكانسي بازي ميكردم اما چون نقشي در آن سن برايم نبود من را به نوشتن ترغيب ميكردند، پدرم ميگفت هر وقت ناراحتي و دلت ميگيرد بنويس تا سبك شوي، اما بازيگري براي من به صورت جدي جور ديگري پيش آمد. • براي سريال آژانس دوستي مينوشتم و قرار نبود در آن بازي كنم، در يكي از قسمتها پرداختن به زندگي خصوصي يكي از رانندهها مدنظر بود و كارگرداني آن قسمتها را فرامرز قريبيان برعهده داشتند، من توضيحاتي در مورد خصوصيات اخلاقي همسر آن راننده دادم كه بايد چگونه باشد. قريبيان گفت خودت بازي كن و من به صورت جدي بازيگري را شروع كردم. • وقتي روانشناسي بداني بيشتر از روحيات آدمهاي مختلف سر در ميآوري. دانستن روانشناسي به هر نوع هنري كمك ميكند، به طور مثال وقتي موزيسيني، روانشناسي بداند بهتر ميتواند اثري ارائه دهد كه مخاطب را جذب كند حتي يك گريمور اگر به روانشناسي آشنايي داشته باشد به طور حتم نتيجه كارش بهتر خواهد شد، اين موضوع در مورد طراحي لباس يا كارهاي ديگر هم صدق ميكند، شماي خبرنگار نيز اگر روانشناسي بدانيد بهتر ميتوانيد من را به حرف زدن ترغيب كنيد.
• تمام كارهاي پدرم را دوست دارم، برخي از «راشهاي» در چشم باد را ديدهام و فكر ميكنم جزو بهترين كارهاي پدرم باشد. «در مسير تندباد» و صميميت و سادگي فيلم «جادههاي سرد» را نيز ميپسندم. • پدرم نقش مهمي در زندگيام داشته، از بچگي برايم قصه ميگفت، از وقتي يادم ميآيد كتاب ميخواند و باعث ميشد من هم كتاب بخوانم، هميشه نوشتههايش را براي من ميخواند و ميگفت كه هنر نقش خيلي مهمي در زندگي آدم دارد، از پدر ياد گرفتم كه با هنر ميتوان روي مردم تاثير گذاشت و آنها را متوجه خيلي چيزها كرد، تاثير او روي زندگي من خيلي عميق بود، من عاشق پدرمم. • آدم فقط يك بار به دنيا ميآيد و يك بار هم ميتواند زندگي كند من هم از اين قاعده مستثني نيستم. بايد به بهترين شكل از فرصت زندگي كردن استفاده برد، زندگي با همه خوبيها و بديهايش قشنگ است. • در ترافيك بودن نيز آدم را خسته ميكند، وقتي مريضم و... اينها ساعتهاي ناراحتي من است البته اينها همه جزيي از زندگي است و وجود دارد. • در سال 1357 در سانفرانسيسكو به دنيا آمدم. با اينكه در سانفرانسيسكو به دنيا آمدم اما كاملا ايراني بزرگ شدم چون در سن پنج سالگي آمدم ايران، پدرم از بچگي راجع به كوه دماوند با من صحبت ميكرد و قصه ضحاك مار به دوش را برايم تعريف ميكرد البته به گونهاي كه براي يك بچه قابل درك باشد، با اينكه ميروم و برميگردم اما ترجيح ميدهم در ايران زندگي كنم و خودم را ايراني ميدانم. • بله، بچه كه بودم ژيمناستيك ميرفتم، با پسرعموهايم فوتبال بازي ميكردم. به نظرم ورزش لازم است چون همانقدر كه سلامت روح اهميت دارد، سلامت جسم نيز به يك هنرمند در طي كردن پلههاي ترقي و موفقيت كمك ميكند. بازيگر بايد در كنار روحي سالم، جسمي سالم نيز داشته باشد. با ورزش ميتوان از سستي و كرخي فاصله گرفت. • عاشق تماشاي فوتبال هستم. • هر وقت فوتبال پخش شود و بازي خوبي باشد نگاه ميكنم، فرقي ندارد داخلي باشد يا خارجي، اما براي ديدن جامجهاني يا دربيهاي استقلال و پرسپوليس برنامهريزي ميكنم تا تماشاي آنها را از دست ندهم. • از ديدن بازيهاي منچستريونايتد لذت ميبرم، به بازي برزيل هم علاقه دارم اما عاشق تيم ملي فوتبال ايرانم. • هميشه فكر ميكنم تيم ملي بايد براي خوب بازي كردن غيرتي شود، بازي با استراليا را فراموش كردهايد، تعصب و انگيزه ايراني كه تبلور يافت، غيرممكن را به ممكن تبديل كرد. براي موفقيت فوتبال ملي در كشورما بايد جدا از تاكتيك تيمي و تكنيك انفرادي راهي پيدا كرد تا تعصب بازيكنان بارور شود. • به غير از بازي با استراليا كه شهره خاص و عام است و ديدار ايران و آمريكا كه كلي كيف كردم، بايد به دو بازي با كرهجنوبي اشاره كنم. يكي آن بازي 6 بر 2 كه علي دايي چهار تا گل زد، يكي هم پيروزي 4 بر 3 در جام ملتهاي چين كه علي كريمي سه گل زد، آن هفت گل دايي و كريمي به كره فراموشنشدني است. • توپ فوتبال گرد است و هيچ چيز قابل پيشبيني نيست. در همه اين سالها علي دايي به فوتبال ما خدمت كرده و با تمام وجود توانايياش را براي سربلندي تيم ملي به كار برده است. اين درست نيست كه غيرمنصفانه با او برخورد كنيم. نبايد عملكردش در سطح ملي را به راحتي به فراموشي بسپاريم اما در مورد اينكه چه تيمي قهرمان ليگ برتر ميشود، بايد گفت پيشبيني خيلي زود است