Tuesday, December 13, 2005

پيكر رضا سعيدي تشييع شد


در ميان جمع هنرمندان، جمشيد مشايخي اولين کسي بود که سخنراني کرد. او در حالي که بغض در گلويش چنبره زده، مي‌گويد: « من در مجموعه « بوي گل‌هاي وحشي » به مدت دو ماه و نيم در کنار رضا سعيدي بودم. به ياد دارم که يک شب در کنارم نشسته بود و درد دل مي‌کرد. رضا دل پردردي داشت و ... »
وي در ادامه خاطره ديگري را از رضا سعيدي تعريف کرد و افزود: « سعيدي هميشه دنبال حقيقت بود. او احترام زيادي براي پيشکسوتان قائل بود و عاشق همسر، دختر و وطنش. جشمان رضا هميشه مي‌خنديد و هنگام خنده مثل پسران 14 ساله مي‌شد. »
به گزارش مهر، حسين باغ ياري به نمايندگي از جامعه هنرمندان خراساني با اظهار تأسف از مرگ رضا سعيدي گفت: "تا رسيدن به تهران مرتب خاطرات رضا را با دوستان مرور مي‌کرديم. خاطراتي که مملو از عشق، محبت، صفا و صميميت است. من رضا سعيدي را از مرکز هنرهاي نمايشي مشهد مي شناسم و در اين 30 سالي که در مجتمع فرهنگي خراسان خدمت کردم به ياد ندارم که کسي از رضا سعيدي ذره‌اي ناراحت شده باشد. تنها چيزي که ما را بيشتر داغدار مي‌کند اين است که به دليل شرايط نامساعد حاکم بر جامعه فرهنگي، او که نياز به مراقبت‌هاي ويژه داشت به خاطر تعهد کاري تن به اين کار نداد و سر مجموعه « بوي گل‌هاي وحشي » حضور پيدا کرد."
سپهري نيز به نمايندگي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با گفتن تسليت به جامعه هنرمندان و خانواده بازمانده گفت: « جاي تقدير از اين همه احساسات است که جامعه هنري و ساير دوستان امروز ابراز کردند. اما مرگ، نابود شدن نيست. انسان موجودي است که مي‌ماند و مرگ انتقال از عالمي به عالم ديگر است، عالمي کامل‌تر، مطلوب‌تر و ماندگارتر. رضا سعيدي عمر پربرکت خود را در راه هنر استفاده کرد و در خدمت سرزمين خود بود. »
بهزاد فراهاني هم به نمايندگي از خانه تئاتر کشور با اظهار تأسف و همدردي با خانواده مرحوم گفت: « خانه تئاتر يکي از دوستان گرانقدر خود را از دست داد. در گوشه‌اي از اينجا دختر مرحوم رضا سعيدي نشسته بود و مي‌گفت: « به من بگوييد که چگونه صبور باشم؟ » مگر ما جماعت صحنه و تئاتر جز شکيبايي کار ديگري مي‌توانيم انجام دهيم. تا کي و تا کجا بايد شکيبا باشيم؟ تنهايي و خلوت رضا را جز همسرش کس ديگري درک نکرد. او گل سرسبد هنرمندان خراساني بود. چالش، کالبدشکافي و درک محتوا از استثناهاي فرديت خلاق رضا سعيدي بود. لبخندها، منش و دست نوشته‌هاي کوچک رضا به ياد مانده است و ما بايد خودمان را با اينها به شکيبايي دعوت کنيم. رضا سعيدي هميشه نگران بود. کاش مي‌شد اين گره کور دلشوره‌هاي شبانه ما آرام مي‌گرفت. اما بايد بگويم که متأسفانه اين امر ميسر نمي شود، چرا که 25 تا 30 سال ما گفته‌ايم، اما اتفاقي نيفتاده است. »
در ادامه مراسم بعد از صحبت‌هاي بهزاد فراهاني، يکي از بستگان رضا سعيدي متني را قرائت و همسرش مرحوم از دوستان رضا سعيدي قدرداني کرد. مداحي خراساني هم در اين مراسم مداحي کرد.
ماشاالله مرادزاده هم بعد از خواندن اشعاري گفت: « در مجموعه « روژان » ما مرتباً مراقب رضا ايرانمنش بوديم، در حالي که رضا هم مريض بود، اما هرگز به روي خود نمي‌آورد. رضا زنده است و نبايد عکس او را قاب بگيريم. »
به گزارش خبرنگار مهر، رضا حيدرنژاد هم اشاره کرد: « رضا ويژگي خاصي در بازي داشت و آن هم اين بود که تا يک لحظه که به کار تصويربرداري مانده بود، نمي‌توانستيم متوجه شويم او چگونه مي‌خواهد به قالب کاراکترش درآيد. من فيلم "آلبوم" را با حضور رضا در شرايط سخت همدان ساختم. رضا سعيدي به خاطر بازي خوبي که دراين فيلم ايفا کرد، توانست در جشنواره‌هاي آلمان و هندوستان جوايزي را از آن خود کند. »
مهدي فخيم‌زاده هم گفت: « رضا جايگاه خاصي براي من داشت. من براي مجموعه‌هاي « تنهاترين سردار » و « ولايت عشق » به مدت چهار سال در کنار رضا بودم. اين هنرمند هرگز کوچک‌ترين مشکل را به لحاظ کاري يا رفتاري براي کسي به وجود نمي‌آورد. او يک هنرمند واقعي بود و به خوبي دوربين را مي‌شناخت. »
انوشيروان ارجمند هم با اشاره به اينکه هيچ کس در اين جمع به اندازه او با رضا اخت نبوده، گفت: « من رضا را از اولين فعاليت‌هاي هنري اش و از سال 1351 که جوان بود، مي‌شناختم. او جواني شاداب و سرزنده بود. از آن زمان تاکنون 31 سال مي‌گذرد. زندگي پرتلاطم ما در بي‌نوايي است. رضا در تمام فعاليت‌هاي من در کنارم بود. من و رضا در اولين سريال مذهبي در ايران در کنار هم بوديم و در آخرين کار هم حضور داشتيم. او خيلي قائم به ذات بود. او به مانند دريايي بزرگ بود. »
صفار هرندي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي هم که در اواخر مراسم به جمع هنرمندان پيوسته بود، سخنراني نکرد.
پيکر رضا سعيدي براي خاکسپاري به قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) منتقل شد..

No comments: